به گزارش خبرنگار وسائل، در اسفند ۱۳۹۷ نخستین همایش کتاب سال بانوان برگزار شد؛ در این مراسم آثار برگزیده در سه بخش معرفی شدند و مولفان آنها لوح تقدیر و هدایای خود را از حضرت آیتالله مکارم شیرازی دریافت کردند.
در بخش زن و خانواده یکی از چهار اثری که برگزیده و مورد تجلیل واقع شد، کتاب حقوق زن و خانواده نوشته دکتر حکمت نیا است. آنچه در این گفتار ارائه شده، بخشی از مهمترین مباحث پیشگفتار و مقدمه کتاب مذکور است.
مبحث زن و خانواده، جزء مهمترین موضوعات پژوهشی
از جمله حوزههای مهم پژوهشی که بسیاری از محققان را درگیر خود نموده است مباحث زن و خانواده است. زنان به عنوان نیمی از جامعه که دارای نقش بسیار مهم در جامعه و خانواده هستند کمتر مورد توجه قرار گرفته و در بسیاری موارد در ساختارهای اجتماعی مورد ظلم و ستم واقع شده اند.
اینکه چگونه میتوان به نظامی از حقوق خانواده دست یافت که در آن، ضمن رعایت قداست و کارکردهای خانواده، زن نیز نقش اساسی و حقوق بنیادین خود را حفظ کرده و بتواند با حفظ کرامت در مسیر تعالی خویش قدم بردارد مورد دغدغه بسیاری بوده است.
گاه حفظ و هماهنگی این دو امر ناممکن تلقی شده است و در نتیجه در یک رویکرد برای حفظ حقوق و آزادی زن انحلال خانواده پیشنهاد شده است که زن هویت و شخصیت خویش را در خانواده از دست داده و حتی از تعدیات شوهر به نیز چشم پوشی شده است. در این میان نظام حقوقی اسلام تلاش میکند با حفظ کرامت و شخصیت زن، خانواده را نیز ارج نهاده و به دقت، حقوق و مسئولیتهای زن را با حفظ استقلال و آزادی وی ترسیم کند.
مقدمه: خانواده قدیمیترین و مهمترین گروه اجتماعی
خانواده قدیمیترین و مهمترین گروه اجتماعی، واحد بنیادین جامعه وکانون اصلی رشد و تعالی انسان است. زن و مرد بر اساس قواعد حقوقی و با رعایت احکام اخلاقی، این نهاد را تشکیل میدهند، از روی مودت و رحمت در این کانون آرامش میگیرند، نسل فردا و آینده سازان در این محیط زاده میشوند و توسط پدر ومادر با همکاری دولت و جامعه پرورش مییابند.
عقیده، آرمان، اخلاق، تربیت و حقوق در کنار هم و به صورت هم عرض و هم زمان این مجموعه را سامان میدهند، از قداست آن پاسداری میکنند و در استواری روابط خانوادگی تلاش مینمایند.
دیدگاه لیبرال در مورد خانواده منجر به تنزل خانواده در حد یک نهاد عرفی است
امروز برخی دیدگاهها بر حق انتخاب زن و یا مرد در نوع روابط جنسی و آزادی آن تأکید میورزند، این دیدگاهها خانواده را در حد یک نهاد عرفی و قراردادی تنزل میدهند. نتیجه قدم نهادن در این گونه دیدگاهها آزادی روابط جنسی، مشروعیت همخانگی، همجنس بازی و روسپیگری خواهد بود. با توجه به این آزادی است که گفته شده است لیبرالهای امروزی خانواده را «ارتجاعی» میدانند. دلیل آن نیز روشن است؛ زیرا خانواده با بسیاری از این آزادیها در تنافی است.
همچنین در برخی از نظریههای دولت اظهار شده است که «دولت رفاه» از دو فلسفه مرتبط با هم حاصل شده است: اشتراکی گری و مساوات طلبی که با سنت و سلامت خانواده به طور کامل بیگانه اند؛ به عبارت ساده تر، جوهر، منطق و حاصل کار دولت رفاه، تهاجم و تسخیر همه زندگی خصوصی به دست دولت است. اینها تنها نمونههایی از رویکردهایی است که نتیجه پذیرش آنها روی گرداندن از خانواده است.
این امر برخلاف فطرت بشری است و با ساختار نظام آفرینش و به خصوص ساختار تکوینی انسان در تعارض بوده، با آموزههای وحیانی، به خصوص آموزههایی که غایت خلقت را بیان میکند، در تنافی است. افزون بر این، وجود این امر قلب واقعیت است و چه بسا عنصر وجود زن و مرد را به عنوان زن و شوهر در ماهیت خانواده حذف میکند.
مهمتر از همه کارکرد این گونه دیدگاه هاست که نسل بشر را در معرض انقراض قرار میدهد و یا دست کم دچار زیان شدید میکند. آنچه در دیدگاههای فوق به آن اشاره شد، تنها با خانواده منافات داشت، اما برخی دیگر پا را از این فراتر مینهند و با نهاد خانواده به عنوان محیط ستم بر زنان مخالفت میورزند.
آنان این نهاد را موجب انقیاد مستمر زنان به شوهر از نظر اقتصادی، مالی، حقوقی، سیاسی و عاطفی میدانند. اینان بر این باورند که انسان ذاتاً موجودی دوجنسیتی است که در فرآیند جامعه پذیری، روحیات زنانه یا مردانه میپذیرد؛ از این رو به گفته افرادی، چون ادوارد تیریاکیان دوجنسیتی بودن، اصلی انقلابی است.
اعتقاد افلاطون بر نفی خانواده
همچنین برخی خانواده را مانع بزرگی در راه سعادت مندی افراد میدانند. این سخن از بیانات افلاطون در کتاب جمهور الهام گرفته است. افلاطون با نفی خانواده، نظام خاصی را پیشنهاد میکند که مطابق آن، جفت گیری و تولیدمثل بدون نیاز به نهاد خانواده و با تشریفات خاصی صورت میگیرد؛ به طوری که آزادی ازدواج افراد سلب میشود و وظیفه تربیت فرزندان از آنان گرفته خواهد شد.
وی بر این باور است که در چنین جامعه ای، افراد شخصیت و هویت خود را مییابند. با توجه به این دیدگاه هاست که برخی خانواده باوران در این باره نوشته اند: واقعیت انکارناپذیر دیگر، جنگ خواسته یا ناخواستهای است که از دیرباز از سوی گروههای کوچک، اما قدرتمند، علیه ارزشمندترین نهاد اجتماعی یعنی خانواده به راه افتاده است.
برخی از آنان فعالانه ضدخانواده رایزنی میکنند یا به دانش آموزان میآموزند که برای خانواده احترام قائل نباشند یا حتی خانواده را نماد ستم غربی یا مظهر شر و یا نوعی زندان خانگی به شمار میآورند. آنها در مجموع میخواهند خانواده را به طور کامل درهم شکنند و گمان میکنند همه افراد در قبیلهای یکدست و تحت حاکمان خیرخواه، سعادت مندترند.
از آنجا که خانواده و نهادینه شدن ارزشهای درونی آن، میتواند منشأ تفاوتهای بسیاری میان افراد جامعه باشد، گروهی که این تفاوتها را نامطلوب تلقی میکنند، میکوشند با ریشه کن کردن خانواده، این تفاوتها را از بین ببرند.
آنها میگویند میخواهند جامعه را با «ابزارهای سیاستگذاری»، «عقلانی» کنند؛ بنابراین اگر بگوییم خانواده موتور مولد همه ارزشهای حیاتی جامعه آزاد است، مبالغه نکرده ایم؛ از این رو برای حاکم کردن هر نظم اجتماعی دیگری، مانند اشتراکی، ابتدا باید خانواده درهم شکسته شود.
از این رو طرفداران خانواده به این نتیجه دست یافته اند که هرکس میخواهد زندگی ارزشمند را در جامعهای آزاد، برای فرزندان و نوادگانش حفظ کند، باید نخست روند مخالفت با خانواده را بشناسد؛ سپس با سلاح اخلاق در برابر همه کسانی که درصدد نابودی زندگی خانوادگی هستند، بایستد.
این سه نگاه به خانواده است: یکی بر تقدس و ارزشمندی و حکیمانه بودن آن تأکید میکند. در این نگاه زن عضو فعال و مؤثر در خانواده قلمداد میشود. زن و مرد به عنوان اعضای خانواده و دولت به عنوان حافظ ارزش ها، باید با رعایت عدالت و انصاف به تقویت آن همت گمارند.
در نگاه دیگر خانواده یک نهاد قراردادی است و زن به عنوان آورنده کالا، وارد یک محیط رقابتی میشود. در این نگاه زن باید بیشتر به حق خواهی و سهم طلبی اختصاصی خود بپردازد.
در نگاه سوم خانواده ساخته و پرداخته ظلم تاریخی بشر است؛ از این رو به جای استحکام منشأ ستم، به خصوص ستم بر زنان، باید به تضعیف آن و سرانجام نابودی آن پرداخت. در این نگاه، ممکن است از حقوق زن سخن گفته شود؛ ولی در مجموع محیط خانواده، محیط ظلم و ستم به زن است. تنها حقوق بنیادین برای زن، حق درهم شکستن خانواده و دستیابی به حقوق، در خارج از این چهارچوب است.
هرگونه نگاهی به خانواده مستلزم وجود کارکردهایی برای آن است و خود به خود قواعد و ضوابطی مخصوص به خود خواهد داشت؛ همچنین در هریک از این دیدگاهها وظیفه دولت به عنوان نهاد قدرت و تنظیم قواعد و حافظ ارزشها متفاوت خواهد بود. بدیهی است در هر یک از نگاههای فوق حقوق زن به گونهای خاص محقق و اجرا خواهد شد.
لزوم تحلیل خانواده در اسلام
آنچه اینک دارای اهمیت است این است که با نگاه اسلامی که مبتنی بر پذیرش ارزشهای انسانی است، ابعاد مختلف خانواده از دیدگاه درونی و برونی مورد تحلیل قرار گیرد تا از طریق آن بتوان حقوق و مسئولیتهای زن را نسبت به خانواده به طور دقیق تحلیل کرد.
برای فهم چنین مطلبی باید با نگاه به پرسشهای ذیل پاسخ داد: ماهیت خانواده از منظر حقوقی چیست، رویکردهای به آن کدام است و با فرض انتخاب رویکرد مناسب و مبتنی بر ارزشهای بنیادین، اصول حاکم بر خانواده چیست و با فرض شناخت اصول، ساختار حقوق و مسئولیتهای زن نسبت به خانواده و در خانواده چگونه ترسیم میشود. بدیهی است در ترسیم حقوق و مسئولیتها باید به جایگاه و نقش دولت در حمایت از اشخاص و ارزشها توجه ویژه کرد.
محتوا و نوآوری های کتاب «حقوق زن و خانواده»
پژوهش حاضر با ارائه تعریف حقوقی از خانواده، رویکرد خانواده محوری در مقابل فردمحوری و ارزشمند بودن خانواده در مقابل خانواده ستیزی و اخلاقی حقوقی بودن محیط خانواده را پذیرفته و اصول ناظر به ماهیت جمعی خانواده را ترسیم نموده است و در پی آن با تحلیل هستهای از حق آزادی، مصونیت، توانایی و امتیاز زن را نسبت به خانواده و در خانواده به خصوص با رویکرد اقتصادی و غیراقتصادی مورد بحث قرار داده است.
دست یابی به چنین امری نیاز به روش شناسی مناسب دارد. روش اتخاذ شده به لحاظ نظری بر پایه اراده گرایی حکیمانه شارع استوار است. این روش به تلفیق امور انسان شناختی، ترسیم کارکردهای خانواده بر اساس آموزههای اسلامی و شناخت حقوق و تکالیف مندرج در متون معتبر و با رعایت ادبیات حقوقی و در چارچوب نگاه اتمیک به حق میپردازد و تلاش میکند ساختار منسجم از نظام حقوق خانواده و حقوق زن نسبت به آن و در خانواده را ارائه نماید.
حاصل چنین پژوهشی نسبت به پژوهشهای پیشین مدعی نوآوریهایی است. از قبیل: اینکه توانسته است مرزهای معرفتی و رویکردهای فرهنگی نسبت به خانواده را شناسایی و جایگاه معرفتی مبتنی بر آموزههای اسلامی را معین نماید.
ادبیات حقوقی در کتاب حقوق زن و خانواده مبتنی بر آموزههای دینی است، اما زبان بیانی آن با رعایت چهارچوبهای حقوقی است. اصول حاکم بر خانواده به خصوص با لحاظ نقش دولت در حمایت از اشخاص و ارزشها روشن گردیده است.
به خصوص در این پژوهش به اصولی مانند اصل تحفظ و اصل قداست خانواده و اصل حمایت به همراه اصول دیگر پرداخته شده است که تعیین کننده ساختار معرفتی خانواده میباشد. حقوق زن نسبت به خانواده ترسیم گردیده و پس از آن با توجه به نقش زن در خانواده حقوق و مسئولیتهای وی در یک قالب نظاممند شناسایی و تحلیل شده است.
ساختار کتاب «حقوق زن و خانواده»
برای دستیابی به چنین ساختاری پژوهش حاضر در چهار بخش طراحی شده است؛ بخش اول به کلیات اختصاص داشته و در آن مفاهیم، ماهیت، ویژگیها وکارکردهای خانواده بررسی شده است.
بخش دوم به رویکردها و اصول نظام حقوق خانواده پرداخته و رویکردهای به ذات خانواده و اعضای خانواده و نیز به سنخ قواعد را بررسی کرده است. همچنین در ادامه این بخش اصول ناظر به اعضای خانواده، روابط اعضا و ناظر به ماهیت جمعی خانواده مورد بررسی قرار گرفته است.
بخش سوم مربوط به حقوق و مسئولیتهای اقتصادی خانواده است و در آن، مباحث آزادی اقتصادی زن در خانواده و امتیازات و مصونیتهای اقتصادی زن در خانواده بررسی شده است. بخش چهارم به حقوق غیراقتصادی اختصاص دارد و در آن حق زن در ارتباط با خانواده و حقوق زن در خانواده بررسی شده است.
کتاب حقوق زن و خانواده، توسط محمود حکمتنیا نگارش و از سوی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده است./601/241/ح